مقاله و مصاحبه
رقـص روی طناب لغزنده
آنتولوژی داستان فارسی به سوئدی
ترجمهء جان کارلسون و سعید مقدم با مقدمهء امیر حسن چهل تن
آنتولوژی داستان معاصر فارسی با عنوان«رقص روی طناب لغزنده»به زبان سوئدی تـوسط انتشارات ترانان منتشر و در آخـرین نـمایشگان بین المللی کتاب در گوتنبرگ عرضه گردید.
این آنتولوژی با ارائه ده داستان از ده نویسنده معاصر ایرانی و مقدمهای جامع و نسبتا مفصل به قلم امیر حسن چهل تن چشماندازی از سر داستاننویسی معاصر ایران را در معرض قضاوت خـوانندگان سوئدی زبان قرار میدهد.ده داستاننویسی که نمونهای از آثارشان در این آنتولوژی ارائه گردیده عبارتند از:سیمین دانشور،احمد محمود،گلی ترقی،جواد مجابی،محمود دولت آبادی،نسیم خاکسار،شهرنوش پارسیپور،منیر و روانیپور،امیر حسن چـهل تـن و شهریار مندنیپور.
این آنتولوژی همچنین حاوی بیوگرافی کوتاهی از نویسنده هریک از داستانها و نیز بررسی اجمالی آنها به قلم امیر حسن چهل تن است.
شهرنوش پارسیپور،منیر و روانیپور و امیر حسن چهل تـن هـمزمان با انتشار این کتاب و به دعوت کانون نویسندگان سوئد در شهرهای گوتنبرگ،استکهلم و مالمو به ایراد سخنرانی پرداختند.
یان کارلسون و سعید مقدم مشترکا ترجمه این آنتولوژی را عهدهدار بودهاند.نشریات ادبـی سـوئد نقدهای متعددی بر این آنتولوژی نوشتهاند که از استقبال خوانندگان خبر میدهد.
Iran beratar: Dans pa slak lina Elva noveller urval och forord Amir Hassan Chelheltan Oversattning janne Carlsson och Said Moghadam Redaktor stefan Foconi این آنتولوژی نخستین معرفی جامع از ادبیات داستانی معاصر فارسی به زبان سوئدیست. در ضمن سوئد کشور جایزه نوبل ادبـی هـم هـست.چهل تن امیدوار است انـتشار ایـن آنـتولوژی کنجکاوی خوانندگان سوئدی زبان برای آشنایی بیشتر با آثار دیگری از داستاننویسان معاصر ما را فراهم آورد.
آناهالگرن در روزنامه پرتیراژ عصر سوئد(افتون بـلادت Aftonbladet دربـارهء ایـن کتاب یادداشتی نوشته که با ترجمه نامدار نـاصر مـیخوانید:
امیر حسن چهل تن در مقدمه مفصل خود به دور دورنمایه که در اغلب داستانها به چشم میخورد اشاره میکند.نخست بـر سـر دو راهـی قرار گرفتن انسان مدرن است.زندگی کردن در جامعهای پیش سـرمایهداری با شرایط قبیلهای از سویی و در جامعهای فردگرا،شهری و مدرن از سویی دیگر.و یا به گفتهای دیگر ستیز میان شهر و روسـتا.بـهطور مـثال در داستان«بزرگ بانوی روح من»نوشتهیگلی ترقی که در حول و حوش انقلاب اسـلامی اتـفاق میافتد،یک استاد، دانشگاه تهران را ترک میکند و در خانهای قدیمی در کویر و دور از مظاهر تمدن به آرامش دست مـییابد.خـانه در ایـنجا هم شاعرانه و هم بدوی است،دور از هرچیز و زیر پنکهی آسمان میباشد و در آن روزهای جـنجالی مـکانی بـرای تسلی یافتن مرد میشود.
داستان«تصادف»سیمین دانشور داستانی تراژدی-کمدی درباره انسان مـدرن و نـقش در حـال تغییر زن و مرد میباشد.در این داستان که از زاویه دید یک شوهر تعریف میشود مـیبینیم،
وقـتی زنی گواهینامهی رانندگی میگیرد چه اتفاقی میافتد،و یک ماشین تا به کجا مـیتواند یـک زن خـانهدار را از آغوش خانه و خانواده دور کند.
دورنمایه دیگر داستانها اتفاقات مربوط به تاریخ معاصر ایران مـانند انـقلاب 1978 و جنگ هشت سالهی میان ایران و عراق میباشد.
داستان«فصلهای برزخ»شهریار مندنیپور تـصویر قـویای از جـنگ است.داستان نمایشگر زندگی یک گروه سرباز ایرانی است که با گذشت هر روز که در سـنگر بـه سر میبرند به تدریج از شور و شوق زندگی آنها پس از گذشت سالها در جبهه،خـاموش مـیشود و تـماسشان با خانوادههایشان قطع میگردد.
بدون امید و ترس.
تعداد دیگری از داستانها با طنز و کنایه به مـسائل زنـدگی در جـمهوری اسلامی ایران میپردازند.بهطور نمونه در داستان شهید نوشتهی خود چهلتن،زنی مـسن،بـرای دختر جوانی توضیح میدهد که زندگی بازیگران بر پردهء سینما،زندگی چندان پر زرق و برقی نیست.
«گفت:ایـن گـور و کچلها که من میبینم ریختهاند به اسم هنرپیشه!(بعد شکلکی درآورد) بهطور کـلی مـیتوان گفت داستانهای این کتاب رسانندهی احساس سـردرگمی دربـارهی دو آلتـرناتیو است.بازگشت به گذشته یا رفتن بـه سـوی آینده!دو تجربه متفاوت در عصر حاضر و هر دو در فقدان؛کدامیک از این دو کمتر بد است؟و علیرغم آنـکه شـخصیتهای داستانها در تفکرات و احساسات خود دچـار سـردرگمی هستند بـاید جـواب درسـتی به این سوال بدهند چون در فـقدان آزادیـ این موضوع میتواند مسئلهی مرگ و زندگی باشد.
نکتهی جالب از نقطه نظر سـبکشناسی،سـهم زیاد به کارگیری تمثیل در داستانها مـیباشد. همانطور که«استفان فـوکونی»در سـخن پایانی کتاب مینویسد،تمثیل یـعنی بـهطور غیرمستقیم گفتن آنچه که نمیتان بهطور مستقیم بیان کرد در نقش مهمی دارد.طوفانی کـه یـک ده را ویران میکند،شهری که در آنـجا هـمگی نـاگهانی دچار سیفلیس مـیشوند،و یـا مثل داستان «ما فـقط از آیـنده میترسیم»نوشتهی منیرو روانیپور،یک زن هنرمند که ظاهرا بدون آنکه خودش هم بداند بـاعث مـیشود یک گروه پسر جوان همچون مـوجودات بـیجانی رفتار کـنند.
نـوشتن دربـاره زندگی امروزه در ایران حـقیقتا باید همچون«رقص روی طناب لغزنده»باشد. و با اینحال کاری است که نویسندگان داستانهای این کـتاب ایـنچنین زیبا و زنده،گاهی اوقات با طـنزی تـلخ و گـاهی اوقـات بـا طنزی سرگرمکننده،از عـهدهی آن بـرآمدهاند.
از حالا در انتظار مجموعهی دیگری که نشر ترانان قصد انتشار آن را دارد،مجموعهی شعر شاعران معاصر ایران،هـستم.
ویدا شاهرخی
مجله بخارا
دی و آذر 1384
هیئت داوران كوشیده است تا این جایزه در سطحی برگزار شود كه شایسته ی نام هدایت باشد و همچنین بتواند هویت مستقل و متمایزی از دیگر جوایز مشابه در این حیطه كسب كند
01 ارديبهشت 1383
بهار امسال نیز همچون همه ی بهارهای پانزده سال پیش شاهد برگزاری ی نمایشگاه بین المللی ی كتاب در تهران است.در جامعه ای كه به شدت با فقر كتابخوانی روبروست این البته حادثه ی فرخنده ای ست؛بخصوص از این جهت كه مسئولان فرهنگی ی كشور با تاكید در رعایت شان كتاب و كتابخوانی با اهل فرهنگ همگام می شوند و این در میان مردمی كه خاطرات تلخ بسیاری از كتاب ستیزی حاكمان را به حافظه ی تاریخی ی خود سپرده اند،مایه ی امیدواری ست.
اما كسانی كه با چشم باز سرنوشت پر رنج كتاب و كتابت را در این دیار دنیال می كنند با تناقضاتی مواجهند كه در چشم ایشان آن همه كوشش را كه از هفته ها پیش در برگزاری ی این مراسم به عمل آمده،به هیایویی تبلیغاتی بدل كرده است.ناگزیر یادآور می شویم:
1-شان نویسنده از شان كتاب جدا نیست.اگر این نویسندگانند كه آثار عرضه شده در نمایشگاه كتاب را پدید آورده اند آیا این بی حرمتی ی آشكار نیست كه ایشان و یا ناشران آثار ایشان را برای صدور مجوز چاپ پشت درهای بسته در انتظار بگذارند؟و بر كدام اساس ثمره ی كوشش اهل قلم باید در ترازوی داوری ی حكومتگران نهاده شود؟
2-بخش مهمی از ادبیات جدی ی معاصر از كتاب های درسی غایب است.تقریبا همه ی كارشناسان معتقدند شوق كتابخوانی در یك ملت پدید نخواهد آمد مگر آنكه برای آن آموزش ببینند.و مگر كتاب های درسی جنبه ی آموزشی ندارند؟اگر كودكان و نوجوانان را در دبستان و دبیرستان با هدایت و شاملو و فروغ آشنا نكنیم،آشنایی با ادب معاصر كجا و چگونه میسر خواهد شد؟
3-ادبیات معاصر تنها مورد غفلت كتاب های درسی نیست،از تحریم صدا و سیما نیز رنج می برد.در جامعه ای كه وجه شنیداری ی ارتباط همچنان بر وجه مكتوب آن غلبه دارد، با وجود این تحریم مصرانه تبلیغ پیرامون اشاعه ی كتابخوانی هرگز جدی تلقی نخواهد شد.
4-بخشی از ادب كلاسیك ما همچنان در محاق سانسور مانده است.سعدی و عبید و ایرج و دیگران جزا و كلا تحت سانسور قرار دارند.حذف مهم ترین آثار هدایت برجسته ترین چهره ی كلاسیك معاصر هر ادعایی راجع به حرمت به ادب معاصر را بی اعتبار می سازد.در این میان سانسور آل احمد كه بزرگراه و مدرسه به نامش می كنند،جدا مایه ی شگفتی ست.
5-بخشی از ادبیات معاصر فارسی خارج از مرزهای ایران تولید می شود.تكریم و تعظیم راستین ادب فارسی به محل جغرافیایی ی تولید آن بی اعتناست.لازم است از ناشران ایرانی ی خارج از كشور نیز برای شركت در نمایشگاه دعوت به عمل آید.
01 ارديبهشت 1382
احمد محمود قصه گوی توانا، راوی ی دل آزرده ی رویاها، اوهام، نگرانی ها و آرزوهای ما از پس شكوه ای دائمی از احساس خفگی، عاقبت از میان ما رفت. كنایه ی تقدیر را ببین كه رنج روحی او را به صورت دردی جسمانی در آخر عمر بلای جانش كرد!
14 مهر 1381
آیا همه ی ما،همه ی ما نویسندگان پس از هدایت،از “تاریكخانه”ی او بیرون آمده ایم؟ میراث او چیست؟پیوند ما با او كدام است؟
14 تیر 1381